شبث بن ربعی مذحجی
ابو عبدالقدوس شبث بن ربعی از کسانی بود که بنا بر نقل برخی از منابع هم ایام
جاهلیت و هم دوران
اسلام را درک کرده بود.
او در سپاه
عمر بن سعد بود و در
کربلا حضور داشت.
زمانی که
سجاح در سال یازدهم هجری ادعای پیامبری کرد با او همراه شد و اذانگوی مخصوص او گردید.
اما اندکی بعد
توبه کرد و به صفوف
مسلمانان پیوست.
پس از به خلافت رسیدن
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به ایشان پیوست. در واقعه
جمل به مخالفت با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) برخاست و در کنار
ابوموسی اشعری، مردم
کوفه را از یاری حضرت (علیهالسّلام) برحذر میداشت.
او از
بنیتمیم حمایت میکرد و با ازد عمان مخالفت داشت به همین جهت به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) توصیه میکرد که به ازدیان عمان اعتماد نکند و در
بصره روی بنیتمیم حساب کند و به آنها اعتماد داشته باشد.
شبث، در
جنگ صفین، در کنار یاران امام علی (علیهالسّلام) قرار گرفت و از سوی حضرت (علیهالسّلام) فرماندهی
بنیحنظله را در این جنگ بر عهده گرفت.
قبل از آغاز جنگ، شبث و عدهای دیگر از کوفیان به نمایندگی از سوی علی (علیهالسّلام) نزد
معاویه فرستاده شدند تا او را به سوی
خدا و کتاب او و
اطاعت از فرامین او دعوت کنند.
پس از آغاز جنگ و در پی
مکر عمرو بن عاص و به نیزه کردن قرآنها شبث از کسانی بود که خواهان توقف فوری جنگ شده، بر
حکمیت پای میفشرد.
پس از پایان نبرد صفین، او به همراه تعداد زیادی از کوفیان از سپاه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) جدا شد و در صف
خوارج جای گرفت و از سران ایشان گردید.
اما اندکی بعد توبه کرد و دوباره به سپاه امام (علیهالسّلام) پیوست
و از سوی امام (علیهالسّلام) فرماندهی جناح چپ لشکر کوفه را در
جنگ نهروان بر عهده گرفت.
پس از
شهادت علی (علیهالسّلام) و واگذاری خلافت به معاویه شبث نیز از یاران و مریدان این خاندان گردید تا جایی که به درخواست
زیاد بن ابیه، حاضر شد علیه
حجر بن عدی شهادت دهد شهادتی که سرانجام منجر به شهادت حجر بن عدی و یارانش شد.
پس از مرگ معاویه با جریان شیعی کوفه همراه شد و به همراهی جمعی از
اشراف کوفه، از
امام حسین (علیهالسّلام) برای آمدن به کوفه دعوت به عمل آورد. او در این
نامه نوشته بود: «باغ و بستان سر سبز شده، میوهها رسیده، نهرها لبریز گردیده است؛ لذا اگر مایلی، به سپاهی که برایت آماده شده، بپیوند.»
اما با آمدن
ابنزیاد به شهر کوفه، شبث به او پیوست و به دستور او، به همراه جمعی از اشراف کوفه میان یاران
مسلم بن عقیل رفت و آنها را از اطراف مسلم پراکنده ساخت.
اندکی پس از فرود آمدن امام حسین (علیهالسّلام) و همراهانش در
کربلا، عبیدالله بن زیاد نیروهایش را برای خروج از کوفه و رفتن به
نخیله فرمان داد. شبث به خاطر نرفتن به کربلا، خود را به بیماری زد؛ اما ابنزیاد متوجه مکر او شد و به او گفت: «آیا خود را به مریضی میزنی؟ اگر در طاعت ما هستی جهت نبرد با دشمنان ما خارج شو.»
شبث نیز به ناچار با هزار سوار، راهی کربلا شد و به
ابنسعد پیوست.
شبث در
روز عاشورا، از سوی عمر بن سعد عهدهدار فرماندهی پیاده نظام گردید و در جنگ با فرزند
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشارکت جست.
گویا شبث به جهت بعضی اغراض پیکار با امام (علیهالسّلام) را خوش نداشت و از آلوده شدن مستقیم دستانش به
خون سیدالشهداء (علیهالسّلام) ابا داشت از اینرو به انحاء مختلف از کارهای محوله به او شانه خالی میکرد.
نقل شده پس از حمله همگانیای که لشکر عمر بن سعد علیه سپاه اندک امام (علیهالسّلام) در صبح عاشورا، انجام دادند، سواره نظام سپاه امام (علیهالسّلام)، رشادتهای بینظیری از خود به نمایش گذاردند به گونهای که سپاه عظیم عمر بن سعد را به ستوه آوردند. از اینرو
عزرة بن قیس- فرمانده سواره نظام لشکر عمر بن سعد- از ابنسعد تقاضای اعزام تیرانداز کرد عمر از شبث بن ربعی خواست تا به مقابله با سواره نظام لشکر امام (علیهالسّلام) برود؛ اما شبث از رفتن امتناع کرد و گفت: «سبحان اللَّه میخواهی پیر مضر و همه مردم شهر را با تیراندازان بفرستی؟ کسی را جز من نیافتی که برای این کار بفرستی؟»
او حتی در این روز عملکرد برخی از یاران عمر بن سعد را تقبیح میکرد و به صورت غیر علنی بدان اعتراض میکرد. (همانند تقبیح کشتن
مسلم بن عوسجه و نیز زشت شمردن
تهدید آتش زدن خیام توسط
شمر بن ذی الجوشن.)
روایت شده که در عصر عاشورا امام حسین (علیهالسّلام) در ضمن خطبهای به نام شبث بن ربعی و برخی از
اشراف کوفه که از حضرت (علیهالسّلام) دعوت کرده بودند، اشاره کردند و نامه دعوتشان را به رخشان کشیدند؛ اما شبث و دیگران نیز که چارهای جز
انکار نمیدیدند در پاسخ، منکر چنین نامهای شدند.
پس از مرگ
یزید، شبث به
عبدالله بن زبیر پیوست و با
عبدالله بن مطیع گماشته ابنزبیر در کوفه-
بیعت کرد. پس از ورود
مختار بن ابیعبید ثقفی به کوفه، و هنگامی که اندیشه زبیریان بیشتر به
قیام توابین معطوف بود شبث و گروهی دیگر از اشراف کوفه، آنان را متوجه خطر قیام مختار کرد و گفت: «
سلیمان بن صرد خزاعی طالب
جنگ با شماست؛ اما مختار در اندیشه از بین بردن شما و ریشه کن کردن شماست.»
با آغاز قیام مختار شبث و بسیاری دیگر از اشراف کوفه در حمایت از ابن مطیع وارد جنگ با مختار شدند. او به همراه سه هزار نفر از سوی ابنمطیع به جنگ با مختار رفت؛ اما کاری از پیش نبرد و شکست خورد.
پس از شکست همراه با ابنمطیع و دیگران به قصر پناه برد و زمان خروج ابنمطیع از کوفه جانشین او در قصر
دارالاماره گردید.
پس از به ثمر رسیدن قیام مختار، او و دیگر اشراف کوفه مترصد فرصتی مناسب بودند تا علیه مختار خروج کنند و قیامش را در هم بشکنند. سرانجام این فرصت با خروج
ابراهیم بن مالک اشتر و یارانش از کوفه، جهت جنگ با
عبیدالله بن زیاد فراهم شد. اما تلاشهای او و یارانش با بازگشت به موقع ابراهیم سودی نبخشید و آنان به سختی شکست خوردند.
در این هنگام شبث بن ربعی نیز به مانند بسیاری از قتله
کربلا به سوی
بصره گریخت و در حالی که دم اسبش را بریده بود و گوشهای اسبش را شکافته بود و فریاد واغوثاه سر میداد وارد بصره شد و به
مصعب بن زبیر پیوست.
شبث مصعب را تا
شهادت مختار همراهی کرد؛ پس از آن نیز مدتی با مصعب همراه بود و در جریان جنگ
مصعب بن عمیر با
خوارج مدتی عهده دار فرماندهی نگهبانان در کوفه بود.
سپس شبث با
عبدالملک بن مروان همراه گردید و نقل شده که در نبرد با ازارقه شرکت جست.
سال
مرگ شبث بن ربعی در برخی از منابع سال هفتاد هجری ذکر شده است.
برخی از منابع از او به عنوان یکی از راویان حدیث یاد کردهاند که احادیثی را از
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و حذیفه روایت کرده است.